۱۳۹۳ خرداد ۱, پنجشنبه

فقط محض یادآوری... اول از همه به خودم

از قدیم گفته اند «از» هر دست که بدهی از همان دست می گیری؛ نگفته اند «به» هر دست که بدهی از همان دست می گیری.

۱۳۹۳ اردیبهشت ۳۰, سه‌شنبه

ایمان

1- آن روزها که بیشتر به آسمان نزدیک بودم و کمتر به زمین چسبیده، شنیدم که یک نفر گفت اینکه خدا گفته کُل یوم هُوَ فی شان یعنی اینکه او دنیا را هر روز از نو خلق می کند و توی دنیایی که هر روز از نو خلق می شود کمترین کاری که ما می توانیم انجام دهیم این است که هر روز نو شویم.

2- با یک نفر آشنا شده ام که اعتقاد ندارد موسایی بوده باشد که بتواند با عصایش رودخانه را بشکافد اما ایمان دارد که توی هر لحظه ممکن است سرنوشت آدم کلا عوض شود.

3- این را می گذارم اینجا برای کسانی که مثل من برای گردگیری روحشان از روزمرگی به دعا پناه می برند:

دعای هفتم صحیفه سجادیه
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْكَرْبِ
يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ، وَ يَا مَنْ يَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ. ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِكَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ. فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ، لَا يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا كَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِي يَا رَبِّ مَا قَدْ تَكَأَّدَنِي ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِي مَا قَدْ بَهَظَنِي حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِكَ أَوْرَدْتَهُ عَلَيَّ وَ بِسُلْطَانِكَ وَجَّهْتَهُ إِلَيَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ، وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ، وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ، وَ لَا مُيَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِي يَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِكَ، وَ اكْسِرْ عَنِّي سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِكَ، وَ أَنِلْنِي حُسْنَ النَّظَرِ فِيمَا شَكَوْتُ، وَ أَذِقْنِي حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِيمَا سَأَلْتُ، وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِيئاً، وَ اجْعَلْ لِي مِنْ عِنْدِكَ مَخْرَجاً وَحِيّاً. وَ لَا تَشْغَلْنِي بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِكَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِكَ. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِي يَا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَيَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى كَشْفِ مَا مُنِيتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِيهِ، فَافْعَلْ بِي ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْكَ، يَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِيمِ.

نيايش امام سجاد در كارهاي مهم یا در زمان غم و اندوه
اي آنكه گرهِ كارهاي فرو بسته به سر انگشت تو گشوده مي‌شود و اي آن كه سختيِ دشواري‌ها با تو آسان مي‌گردد و اي آن كه راه گريز به سوي رهايي و آسودگي را از تو بايد خواست.
سختي‌ها به قدرت تو به نرمي گرايند و به لطف تو اسباب كارها فراهم آيند. فرمانِ الهي به نيروي تو به انجام رسد و چيزها به اراده‌ي تو موجود شوند.
خواستِ تو را، بي آن كه بگويي، فرمان برند و از آنچه خواستِ تو نيست، بي آن كه بگويي، رو بگردانند.
تويي آن كه در كارهاي مهم بخوانندش و در ناگواري‌ها بدو پناه برند. هيچ بلايي از ما برنگردد مگر تو آن بلا را بگرداني و هيچ اندوهي بر طرف نشود مگر تو آن را از دل براني.
اي پروردگار من، اينك بلايي بر سرم فرود آمده كه سنگيني‌اش مرا به زانو درآورده است و به دردي گرفتار آمده‌ام كه با آن مدارا نتوانم كرد.
اين همه را تو به نيروي خويش بر من وارد آورده‌اي و به سوي من روان كرده‌اي.
آنچه تو بر من وارد آورده‌اي، هيچ كس باز نَبَرد و آنچه تو به سوي من روان كرده‌اي، هيچ كس برنگرداند. دري را كه تو بسته باشي كَس نگشايد و دري را كه تو گشوده باشي، كَس نتواند بست. آن كار را كه تو دشوار كني، هيچ كس آسان نكند و آن كس را كه تو خوار گرداني، كسي مدد نرساند.
پس بر محمد و خاندانش درود فرست. اي پروردگار من، به احسانِ خويش دَرِ آسايش به روي من بگشا و به نيروي خود، سختيِ اندوهم را درهم شكن و در آنچه زبان شكايت بدان گشوده‌ام، به نيكي بنگر و مرا در آنچه از تو خواسته‌ام، شيرينيِ استجابت بچشان و از پيشِ خود، رحمت و گشايشي دلخواه به من ده و راه بيرون شدن از اين گرفتاري را پيش پايم نِه و مرا به سبب گرفتاري، از انجام دادنِ واجبات و پيروي آيين خود بازمدار.
اي پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بي‌طاقتم و جانم از آن اندوه كه نصيب من گرديده، آكنده است؛ و اين در حالي است كه تنها تو مي‌تواني آن اندوه را از ميان برداري و آنچه را بدان گرفتار آمده‌ام دور كني. پس با من چنين كن، اگر چه شايسته‌ي آن نباشم، اي صاحب عرش بزرگ.

4- این روزها مدام به اینکه آیا واقعا ایمان دارم یا نه شک می کنم.

بدون شرح

تبلیغات تاثیر گذار یک موسسه خیریه در فرانسه
اینها همه گذشته ای داشته اند... کمک کنیم آینده شان را پیدا کنند...

من بار اول که یکی از اینها را دیدم تا چند دقیقه سر جایم میخکوب شدم.




۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۳, سه‌شنبه

سنا

دو ماه پیش شروع کردم به نوشتن یک داستان. در باره دختری هم سن و سال خودم که البته اولش اسم نداشت اما حالا اسمش سنا ست. اوایل تمام وقت آزادم را می نوشتم. حالا اما گذاشته ام که سنا از من جدا شود و پایان خودش را برای قصه اش پیدا کند. با اینکه دیگر داستان نویسی ام متوقف شده اما نمی توانم از روزمرگیهایم هم اینجا بنویسم؛ با وجود اینکه اتفاقات خیلی جالبی این روزها می افتند برایم. نمی توانم بفهمم که این اتفاقات دارد برای من می افتد یا برای سنا. یک جوری دنیای عینی و ذهنی ام قاطی شده که فهمیدن اینکه چه چیزی واقعا دارد اتفاق می افتد و چه چیزی را ذهن من دارد می سازد برایم خیلی سخت شده. امروز به زور خودم را نشانده ام پای وبلاگ و سنا را فرستاده ام دنبال زندگیش. اگر برود البته. بعضی وقتها فکر می کنم که چطور این نویسنده های بزرگ که داستان های تاثیرگذار نوشته اند دیوانه نشده اند. 

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۱, پنجشنبه

پیری

دیروز پرسید این چهار سال برایت چقدر گذشت. گفتم این سال آخری ده سال؛ پیرم کرد. دیشب اولین تار سفید را لابلای موهایم دیدم.