۱۳۹۴ اسفند ۷, جمعه

دیگر دستهایم بسته نیست!

یک روزهایی بود که از اینکه هیچ کاری برای تغییر دادن جامعه از دستم بر نمی آمد از خودم حالم به هم می خورد. یک روزهایی بود که فقط می توانستم در رویا دنیا را طوری تصور کنم که دوست دارم. حتی آخرین بار که خواستم به کسی کمک کنم «گند زدم»! حالا اما... احساس می کنم دستم بازتر شده. با مفاهیمی که حالا آنقدر بهشان مسلطم که بتوانم در موردشان درس بدهم. حالا از اینکه وقتی مشکلی را می بینم می دانم باید چه کار کنم خیلی خوشحالم. اگر در دونیت هم نشود که مستقیم مشکل را حل کرد، حتما می شود از طریق دونیت جایی را پیدا کرد که برای مشکلات نه چندان کوچک راه حل های موثری پیشنهاد دهد. شما هم اگر روزی در مسیر رفت و آمد روزانه به محل کار یا بر عکس چیزی دیدید که دوست داشتید تغییر کند می توانید روی کمک دونیت حساب کنید.

پی نوشت: اینکه دیگر وبلاگ نمی نویسم دلیلش این است که یک رسانه دیگر را داده اند دست من. آنجا آنقدر می نویسم که دیگر برای اینجا چیزی نمی ماند.