۱۳۹۴ فروردین ۲۳, یکشنبه

خوشبختی یعنی داشتن آدم هایی از جنس...

یک نفر با سرچ این عبارت رسیده به یکی از نوشته های من. این جواب را برایش می نویسم اگر گذرش دوباره افتاد این طرفها...

دخترجان (مطمئنا دختر است که به این چیزها فکر می کند!) تا جایی که من می دانم خوشبختی ربطی به داشتن ندارد. نه داشتنِ کسی و نه داشتنِ چیزی. آدم می تواند همه چیز داشته باشد و با بهترین آدمهای دنیا هم دوست باشد اما خوشبخت نباشد. من خیلی وقتها، زمانی که از کنار ماشین های بسیار گرانقیمت رد می شوم با دقت به چشمان آدمهایی که در آن نشسته اند نگاه می کنم و از خودم می پرسم آیا اینها خوشبختند یا نه. بیشتر وقتها آن دختر و پسر زیبایی که توی یک ماشین بسیار زیباتر نشسته اند نه با هم حرف می زنند و نه لبخند روی صورتشان است؛ این برای من معنایش این است که خوشبخت نیستند.
اما اگر سوال را بر عکس کنیم... یعنی اینکه داشتن چه آدمهایی می تواند آدم را بدبخت کند... باید بگویم آدمهایی که در مقابلشان باید مدام از خودت بپرسی چرا... چرا این کار را کرد... چرا این حرف را زد... منظورش چه بود... چرا امروز سرد جواب سلامم را داد... چه کرده ام که ناراحت شده... بدبختی بودن در کنار آدمهایی است که با وجودشان همیشه باید مراقب تمام حرفها و حرکاتت باشی که مبادا سوء برداشت کنند یا ناراحت شوند یا حتی قهر کنند. بدبختی بودن با آدمهایی است که در برابرت مدام از خودشان می پرسند چرا... چرا این کار را کرد... چرا این حرف را زد... منظورش چه بود... چرا امروز سرد جواب سلامم را داد... چه کرده ام که ناراحت شده... بدبختی بودن در کنار آدمهایی است که همیشه دنبال یک بهانه هستند که از حرفها و حرکات تو سوء برداشت کنند یا ناراحت شوند یا حتی قهر کنند. دخترم با اینجور آدمها معاشرت نکن.

پی نوشت: از نظر من خوشبختی یعنی اینکه بلد باشی از معاشرت با خودت لذت ببری! همین.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر