۱۳۹۲ مهر ۲۳, سه‌شنبه

میوه رسیده

یک دوستی داشتم که هر وقت کسی کار یا تفکر اشتباهی را با اعتماد به نفس خیلی زیاد ادامه می داد و به حرف ها و نصیحت های دیگران هیچ اعتنایی نمی کرد می گفت «میوه تا نرسه از درخت نمی افته». من هم توی دانشکده یک میوه نرسیده بودم. اصلا با کسی حرف نمی زدم از ترس؛ اینکه مثلا یک کلمه را اشتباه بگویم یا اینکه خواسته ام با جواب منفی روبرو شود. خیلی ها سرزنشم می کردند اما... کار دیگری از عهده ام بر نمی آمد. می دانستم که این آدمِ اینقدر خجالتی «من» نیستم اما نمی توانستم تغییری ایجاد کنم. خوبی اتفاق دیروز این بود که من به خودم آمدم. می توانم بگویم که توی همین یک روز به اندازه تمام یک سال قبلش با محیطم درگیر شدم و سعی کردم بشناسمش و جزوی از آن بشوم. کم کم دارم میوه رسیده می شوم. عن قریب است از درخت بیفتم.

۲ نظر:

  1. ینی چی میوه رسیده می افته؟

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. وقتی یه میوه ای نرسیده باشه باید تلاش زیادی کرد برای چیدنش از درخت
      ولی وقتی رسیده باشه خودش می افته و آدم نباید کاری بکنه
      وقتی یک نفر یه اشتباهی می کنه و به اشتباه بودن کارش معتقد نیست خیلی باید به گوشش بخونی شاید کارش رو ترک کنه
      ولی اگه خودش بفهمه که اشتباهه و ضررهاش رو ببینه با تجربه خودش و با دید خودش، بدون اینکه کسی بهش حرفی بزنه اون کار رو ترک می کنه

      حذف