۱۳۹۴ دی ۳۰, چهارشنبه

کسی که داستان زندگی ما را می نویسد چگونه فکر می کند؟

فرض کنید داستان فیلمی که دارید تماشا می کنید این گونه شروع شود: دختر و پسری که در همسایگی هم زندگی می کنند عاشق هم شوند و نامه های عاشقانه رد و بدل کنند. بعد به هم برسند و ازدواج کنند و بچه دار شوند. بعد زندگیشان به خاطر دخالت های خانواده ها از هم بپاشد. مرد بچه را بردارد و برای همیشه ببرد. زن تنها بماند. برود یک کودک از پرورشگاه به فرزندی بپذیرد؛ کودکی که شبیه بچه اش باشد. در ادامه داستان زن شروع کند به شعر نوشتن؛ شعرهایی که مشهورش کنند؛ خیلی مشهور. چند سال بعد هم در اثر یک تصادف رانندگی بمیرد. فرزندخوانده شاعر مشهور 50 سال بعد بشود یک نویسنده و ساکن یک کشور پیشرفته و صاحب یک زندگی مرفه و فرزندش بشود یک نوازنده دوره گرد و فقیر.
به نظر شما ژانر این فیلم چیست؟! من بودم می گفتم «هندی». بدون شک. این همه اتفاق «کلیشه ای» در یک داستان؟؟؟ مگر می شود؟...
.
.
.
اما شده. امروز عصر فهمیدم که زندگی «فروغ فرخزاد» اینگونه بوده... و از عصر دارم فکر می کنم در زندگی هایی که داستان هایشان در ژانر «فیلم هندی» نوشته می شوند چه اتفاقاتی امکان وقوع ندارند.


پی نوشت: تازه فهمیدم چرا فیلم های بیوگرافی و تاریخی برای من خیلی خیلی جذاب تر از فیلم های تخیلی است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر