۱۳۹۳ بهمن ۱۳, دوشنبه

مگه مجبوری؟

یان گل که یک تئوریسین در حوزه طراحی شهری است، فعالیت های آدمها در فضاهای بیرونی را به سه دسته تقسیم می کند: فعالیت های اجباری، فعالیت های انتخابی و فعالیت های اجتماعی. قاعدتا اولویت بندی به این شکل است که آدم اول کارهای اجباری را انجام دهد؛ بعد یک سری فعالیت های انتخابی و تفریحی برای اینکه انرژی داشته باشد برای آن فعالیت های اجباری؛ آخر از همه اگر وقتی ماند بگذارد برای معاشرت و برقراری روابط اجتماعی. من... برعکس شده ام کلا؛ حتی فعالیت های اجباری را هم اینقدر دور سرم می چرخانم که بشود از تویش یک کار جمعی درآورد. اگر تنها باشم غذا هم نمی توانم بخورم حتی. برای دیروز، کاری را که می شد یک نفر در عرض سه ساعت انجام بدهد طوری برنامه ریزی کردم که ده نفر جمع بشوند و یک بعد از ظهر وقت بگذارند برایش؛ قطعا خودم هم حداقل یک شبانه روز کامل درگیر جمع کردن این آدم ها بودم. آخر شب به خودم گفتم «مگه مجبوری؟». جوابم بر خلاف انتظار مثبت بود. فهمیدم که فعالیت های اجتماعی برای من شده اند بخشی از فعالیت های اجباری. این وسط فعالیت های انتخابی هستند که قربانی می شوند. کافه رفتن، انجام تمرین های کلاس آلمانی، نوشتن و خواندن وبلاگ، ورزش کردن، فیلم دیدن و حتی چرخیدن در مراکز خرید به تاریخ پیوسته اند برایم و نمی دانم تا کی می توانم به این روند ادامه دهم. 

۲ نظر:

  1. سلام.
    نقطه سرخط هستم! ببین ایمیل تونستی بهم بزنی؟ یک حسی بهم میگه آدرس ایمیلم دیگه درست کار نمیکنه.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. من برات ایمیل زدم. ولی وقتی می رفتم روی اسمت نمایه بلاگرت نیومد. در نتیجه یعنی یه چیزی درست کار نمی کنه.

      حذف