۱۳۹۲ فروردین ۱۶, جمعه

قضاوت کنیم

مد شده است که می گویند در باره هم قضاوت نکنیم. کافیست در یک بحثی شرکت کنی؛ مهم نیست کجا باشد یا درباره چه؛ حتما این عبارت را خواهی شنید. اما مگر می شود قضاوت نکرد؟ قضاوت کردن اولین چیزی است که پدر و مادری به کودکش یاد می دهد. اینکه «این خوبه؛ این بده؛ این جیزه؛ این قشنگه؛ این...». همه این «این ها» تصویر کودک را از دنیا می سازد. کودک تا سالها با قضاوت پدر و مادرش از دنیا و آدمها زندگی می کند؛ تا زمانی که آنقدر بزرگ شود که قضاوت خودش را پیدا کند. اصلا قضاوت کردن اولین ابزار دفاعی آدم است؛ اولین مکانیسمی که انسان یاد می گیرد تا به وسیله آن  از خودش در برابر ناملایمات محافظت کند؛ اولین  و تنها چیزی که کمکش می کند خطرهای احتمالی را پیش بینی و از آنها حذر کند. ما ناگزیریم به قضاوت کردن. چون مجبوریم تصمیم بگیریم؛ انتخاب کنیم؛ سرمایه گذاری کنیم؛ ریسک کنیم؛ شریک شویم؛ ما ناگزیریم به قضاوت کردن چون مجبوریم با دیگران زندگی کنیم و مجبوریم از خودمان در برابر آسیب هایی که ممکن است به ما وارد کنند مراقبت کنیم.

 فرض کنید که مثلا قرار است با یک نفر یک کار گروهی انجام دهید. او همه اش مریض است اما دکتر نمی رود. اگر فکر نکنید که دارد تمارض می کند مجبور می شوید به اندازه دو نفر کار کنید. یا مثلا  کسی بارها از شما درخواست کمک می کند و شما هم هر بار به او کمک می کنید. اگر بعد از چند بار، یک جواب منطقی برای اینکه چرا او نمی تواند خودش کار کند و از پس هزینه هایش برآید پیدا نکنید اما باز هم کمک خود را ادامه دهید شما قضاوت نکرده اید؛ اما مطمئن باشید که او در باره شما قضاوتی نه چندان خوشایند دارد که هنوز دستش را جلوی شما دراز می کند.

مشکل اینجاست که ما بعضی وقتها در باره دیگران قطعی قضاوت می کنیم. انگار که اصلا امکان ندارد اشتباه کرده باشیم. یا قضاوت خودمان را به دیگران تلقین می کنیم . در حالیکه شاید رفتار یک شخص در برابر ما نه ناشی از شخصیت او، که ناشی از شخصیت و رفتار ما باشد. گاهی وقتها هم قضاوتمان نسبتی با چیزی که دیده ایم ندارد. مثلا می بینیم که مردی با دیدن یک دختر زیبا رویش را برمی گرداند. سریع تصمیم می گیریم که «چشم چران» است. یا با دیدن دختری که یک کمی از موهایش بیرون است به او برچسب «هرزه» می زنیم. در حالی که این چیزی که ما دیده ایم با آن چه برداشت کرده ایم زمین تا آسمان تفاوت دارد... بعضی وقتها هم قضاوتمان را تف می کنیم توی صورت طرف. اینهاست که بد است.

باید قضاوت کرد. اما بر اساس عقل و منصفانه. با باور اینکه ممکن است اشتباه کرده باشیم و اینکه قضاوت ما از یک شخص مختص ماست؛ مختص شرایط زمانی و مکانی که ما با آن شخص برخورد کرده ایم. قضاوت کنیم اما... قضاوتمان را جار نزنیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر