۱۳۹۲ فروردین ۲۶, دوشنبه

رنگی تر از بهار...

امروز من رنگی ترین آدم شهرم؛ زرد و سبز و آبی. از کنار هر مغازه ای که رد می شوم از دیدن زنی که با این همه رنگ دارد توی شهر می چرخد تعجب می کنم.
امروز من رنگی ترین آدم شهرم؛ رنگی تر از گلهای ماگنولیایی که به خودشان می بالند از اینکه خاکستری نیستند.
امروز من رنگی ترین آدم شهرم؛ رنگی تر از زردی آفتاب، سبزی درختان تازه جوانه زده و آبی  آسمان. جایم اینجا نیست.  توی آفتاب است. توی آفتاب و زیر آسمان.
امروز من رنگی ترین آدم شهرم... حتی رنگی تر از بهاری که کم کم دارد خودش را باور می کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر