۱۳۹۲ شهریور ۱۳, چهارشنبه

چیزی که عوض دارد...

در جمع های خانوادگی اشان از من بد می گوید. وقتی با مادر و خواهرم هستم غیبتش را می کنم. چیزی که عوض دارد گله ندارد.
نیازهایم را نادیده می گیرد. وقتی حرف می زند نگاهش نمی کنم. چیزی که عوض دارد گله ندارد.
کارهای بدی را که انجام داده به برادرش می گویم. اسرارم را برای دیگران فاش می کند. چیزی که عوض دارد گله ندارد.
اعصابم را به هم می ریزد. بیماری به جانم می اندازد.  ویروس می اندازم به جان کامپیوترش. کلی از فایل هایش می پرد. چیزی که عوض دارد گله ندارد.
توی مهمانی به همه میوه تعارف می کند به جز من. توی رستوران برای همه غذا سفارش می دهم به جز او. چیزی که عوض دارد گله ندارد.
رشته اعتمادم را پاره می کند. کابل شارژ موبایلش را می کشم تا سیم ها قطع شوند. چیزی که عوض دارد گله ندارد.
به حرفهایم گوش نمی دهد. وقتی حرف می زند هدفون می گذارم توی گوشم. چیزی که عوض دارد گله ندارد.
ضعف های شخصیتی و خانوادگی اش را می کوبم توی سرش. وقتی از دستم ناراحت است تحقیرم می کند. چیزی که عوض دارد گله ندارد.
توی خانه شان مرا تحویل نمی گیرد. وقتی توی جمع های دوستانه می آید نادیده اش می گیرم. چیزی که عوض دارد گله ندارد.

دنیا دار مکافات است و چیزی که عوض دارد...
...
ببخش تا بخشیده شوی.


پی نوشت: اینجا نه من ها «من» هستند و نه او ها «او». دنبال شخص خاصی نگردید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر