۱۳۹۳ مهر ۷, دوشنبه

Tu me manques ma meilleure amie.

داشت در باره بهترین دوستش حرف می زد. نه اینکه بخواهد پز دوستش یا رابطه اشان را بدهد. داشت می گفت که مثلا خودش چقدر خوب بلد است رابطه دوستانه را از رابطه کاری جدا کند. این کلمه «بهترین دوست» را که گفت دلم رفت یک جای خیلی دور. دلم خیلی تنگ شد برای بهترین دوستم.  گفتم خوش به حال او که تو بهترین دوستش هستی و خوش به حال تو که بهترین دوستت کنارت است. با همان لحنی که بعضی وقتها به رها می گویم خوش به حالت که مادرت کنارت است. گفت می توانی دوباره بسازی. گفتم این شکل دوستی یک شبه به دست نمی آید؛ چندین سال طول می کشد. گفتم او را بین چند صد آدم پیدا کرده ام. اینجا که کلا تعداد آدمهایی که می شناسم خیلی کم است و اینکه توانسته ام چند تا «دوست» پیدا کنم واقعا خوش شانسی است. برای بهترین دوستم همینها را فرستادم توی وایبر. هنوز کلی مانده تا از خواب بیدار شود. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر