۱۳۹۱ بهمن ۲۰, جمعه

خسته ام من...

بعضی وقتها بدون اینکه بخواهی می شود و بعضی وقتها هر چه سعی می کنی نمی شود که نمی شود. نمی دانم چرا. الان ما خورده ایم به بن بست. همه چیز گیر دارد. هر کاری که بکنیم به یک دیواری می خوریم بالاخره. ای کاش آدم وقتی زندگیش این گونه می شد می توانست یک مدتی بخوابد تا بحران تمام شود. بیشتر از آن چیزی که یک آدم بتواند خسته باشد خسته ام و نمی دانم چگونه این همه خستگی را در کنم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر