۱۳۹۲ آبان ۲۲, چهارشنبه

کامنتی که دلم می خواست بگذارم

دلم می خواست برایش بنویسم ول کن... رها کن... نگذار فرسوده شوی... برو... دور شو... می خواستم بنویسم اگر خواستی بعدها می توانی دوباره برگردی... بعدها... می خواستم بنویسم همه چیز سرجایش می ماند. اما... نتوانستم. ننوشتم.

پی نوشت: برادرم می گفت اگر اسم دخترت را بگذاری رها ما صدایش می کنیم «ول». آن موقع حرفش عصبانیم کرد اما حالا فکر می کنم ول کردن هم خیلی خوب است بعضی وقتها.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر