۱۳۹۱ دی ۱۱, دوشنبه

سال 2012 را چگونه گذرانده اید؟

برای من سال 2012 سال بزرگ شدن بود؛ سالی که یاد گرفتم بعضی از ترسها بیهوده اند و بعضی از له له زدنها هم؛ سالی که فهمیدم همه رویاها روزی محقق می شوند و باید حواسم باشد چیزی را آرزو کنم که حتی اگر ده سال بعد هم برآورده شد از آرزو کردنش پشیمان نشده باشم؛ سالی که برای اولین بار زمان تولدم افسردگی نگرفتم چون احساس کردم به اوج خودم که فکر می کنم چهل سالگی باشد نزدیک تر شده ام؛ سالی که در شهری خانه گرفتم که در اولین نگاه عاشقش شدم؛ شهری که شاید بعد از تهران برایم محبوب ترین جای دنیا باشد؛ سالی که فهمیدم دوست دارم وقتی پنجاه ساله شدم چه جور آدمی باشم؛ و سالی که فهمیدم چگونه 90 سانتیمتر قد تمام زندگی یک آدم را تغییر می دهد. بزرگ شد یک کمی. نه؟

۱ نظر:

  1. سلام

    این نظر رو خواستم در پست بالایی بگذارم ولی نشد. باید بگم که خوب می نویسی در قلمت صمیمیت هست من تازه با وبلاگت آشنا شدم و از این بابت خوشحالم البته اومدنم به وبلاگ شما بیشتر از ترس و بزدلی ام ناشی میشه. با این توضیح که برای ادامه تحصیلات میخوام بیام استراسبورگ و با اینکه خودم رو آدمی بسیار متفاوت از دیگران هم می دانم ولی جنم فرستادن مدارکمو ندارم. می ترسم از سفر ، از پشیمونی نمیدونم شاید هدفم به درستی توی زندگیم روشن نیست به همین خاطر می ترسم.



    این نظر خصوصی است پس اگر امکان دارد درجش نکنید و پاسخ را برایم ایمیل کنید.
    aminmorid@yahoo.com

    پاسخحذف