۱۳۹۱ آذر ۱۴, سه‌شنبه

خلوت مخدوش شده

خلوت اتاقم در دانشکده به افسانه ها پیوست. اتاقی با 6 کامپیوتر که بیشتر وقتها در آن تنها بودم و گاهی نهایتا یکی دو نفر آن هم وقتی که من می خواستم جمع کنم بروم می آمدند الان اینقدر شلوغ شده که... بدی اش این است که این هم اتاقی جدید که بعد از چند ماه از ماموریت آمده نه کاملا ولی تا حدی می تواند صفحه کامپیوتر مرا ببیند. و بدترش اینکه دیگر فکر نکنم بتوانم اینجا نماز بخوانم و باید در این سرما جمع کنم بروم خانه. توی این برف و باران هم که نمی شود با دوچرخه آمد. ای کاش حداقل این هم اتاقی جدید یک کمی اخلاق فرانسوی داشته باشد و ظهرها یکی دو ساعتی برود ناهار... و گرنه من احتمالا در این شلوغی دیوانه خواهم شد!

۴ نظر: