۱۳۹۱ بهمن ۵, پنجشنبه

قدمهایی کوچک برای مسیری طولانی

همه آدمها دنبال عشق می گردند. عشق معجزه ای دارد که تو را هر روز از نو خلق می کند. همه تلاشت برای شاد کردن کسی که دوستش داری و جلب علاقه و محبت او نیرویی می شود که تو را زنده نگه می دارد. بعضی وقتها آدم به نیروی بیشتری نیاز دارد برای زنده ماندن. نیرویی بیش از عشق به یک نفر. نیاز داری که آدمهای بیشتری را شاد کنی؛ نیاز داری از آدمهای بیشتری انرژی بگیری؛ بعضی وقتها حتی اگر همه دوستانت هم باشند کم می آوری.
بعضی آدمها هستند که به دادن بیشتر از گرفتن محتاجند. مثل من. دلم می خواهد انرژی و استعداد و تلاشم صرف بهتر کردن دنیای کسی شود. ترجیح می دهم دوست بدارم تا اینکه دوست داشته شوم. این را تازه فهمیده ام.
تصمیم گرفته ام به جای اینکه انرژیم را صرف نابودی خودم کنم، برای ساختن دنیاهای آدمهای دیگری به کار ببرم. نه اینکه بخواهم کار بزرگی بکنم. بعضی وقتها یک جمله خوب در شروع یک روز می تواند روز یک آدم و همه آدمهایی که با او در تماسند را بهتر کند. می خواهم به کسانی که نمی شناسم جمله هدیه بدهم. هر چند می دانم که بیشتر وقتها آدمها منتظرند یک جمله خاص را از یک شخص خاص بشنوند و نه از هر کسی. با این حال شنیدنش بهتر است از نشنیدنش. تغییرات بزرگ از کارهای کوچک شروع می شوند.

پی نوشت: اولین گیرنده هدیه من شاعری است به نام محمد مرکبیان، دومی هم خانم شین و سومی... دلم می خواهد کریستین باشد. پریروز که دیدمش برای اولین بار لباس غیر اسپرت پوشیده بود و گردنبد طلایی انداخته بود. خیلی زیبا شده بود. دوست داشتم بگویم ولی ... خجالت کشیدم. شاید اگر غریبه بود گفتنش راحت تر می شد.غریبه ها کمتر آدم را قضاوت می کنند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر