۱۳۹۱ دی ۲۸, پنجشنبه

چیزهایی هست که نمی دانم

مشکل نوشته های من این است که هنوز بلد نیستم روی آن جنبه ای که می خواهم خواننده بیشتر جذبش شود تاکید کنم. یعنی هنوز فکر می کنم که کسی که نوشته ام را می خواند همان چیزی را برداشت می کند که من وقتی می نوشته ام در ذهنم بوده. بعضی وقتها هم یک چیزی در مغز من قطعی است؛ بدیهی است؛ اصلا در موردش حرف نمی زنم. بعد می فهمم که آنقدرها هم برای بقیه بدیهی نبوده و... متعجب می شوم. این مشکل را در مقاله نوشتن هم دارم. یعنی نوشته هایم را کسی کامل متوجه می شود که پیشینه علمی مرا داشته باشد و خوب این اصلا خوب نیست. خیلی چیزها هست که باید یاد بگیرم و خیلی چیزها هست که باید مدام به خودم یادآوری کنم.

۲ نظر:

  1. خوبه که میگی چیزهایی هست... اگه من بودم باید میگفتم خیلی چیزهایی هست... انقدر که بهتره بگم: هیچی نمیدانم!

    پاسخحذف
  2. من اعتماد به نفسم به قول خودت خَرَکی زیاده!!! ولی کلا جدا از شوخی من اصول کلی هر کاری رو از روی نمونه ها خیلی زود می تونم استخراج کنم.

    پاسخحذف