۱۳۹۱ دی ۲۸, پنجشنبه

چند روایت نامعتبر در باره عشق

درآمد: این پست را شروع می کنم برای اینکه خودم از خلال تجربیات خودم و چیزهایی که از دیگران شنیده ام بفهمم عشق چیست.
حتی  از صفحه مربوط به عشق ویکی پدیا هم که همه چیز را تعریف کرده، چیزی دست آدم را نمی گیرد. این پست ناتمام است. اگر خواستید کامنت بگذارید به این مساله دقت کنید که شماره ها ممکن است جابجا  شوند. نظرات شما کامل کننده این متن خواهند بود.

عشق چیست؟

1- عشق قطعا چیزی است که اتفاق می افتد. در یک لحظه و یا در یک بازه زمانی بسیار کوتاه. برای اینکه می گوییم عاشق شدم. مثل خسته شدن، قطع شدن، گرسنه شدن، غرق شدن و چیزهایی شبیه به اینها. (به قول رها: چی شد؟...اعط شد!)

2- عشق با شیفتگی آغاز می شود. با حیرت. با تعجب زیاد. چیزی که در موردش می توانی بگویی آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ. در بیشتر موارد با شناخت، رابطه معکوس دارد. هر چه بیشتر بشناسیش از عشقت کم می شود؛ یا دوست داشتن جایش را می گیرد یا نفرت.

3- عشق اصولا چیزی است که آغاز می شود و چون ابدی نیست قطعا زمانی هم پایان می یابد. بعضی وقتها با مرگ و بعضی وقتها قبل از مرگ.

4- می گویند کلمه عشق از عشقه گرفته شده. عشقه گیاهی است که خود را می پیچد به یک درخت؛ به یک موجود بزرگ تر و قوی تر. پس معشوق حتما باید بزرگ تر و قوی تر باشد. اما زمان که بگذرد این عاشق است که معشوق را اسیر می کند و به بند می کشد. عشق یک بند است.

5- بر خلاف آنچه همیشه شنیده ایم «خدا یکی و عشق هم یکی» معشوق یگانه نیست. آدم می تواند همزمان عاشق چند نفر باشد که البته هر کدام از این عشق ها ماهیتی یگانه دارند. در بسیاری از رمان ها و فیلم ها خوانده ایم و دیده ایم که زنها دو معشوق دارند و بین آنها در نوسان هستند؛ مثل اسکارلت در بر باد رفته که هم عاشق اشلی است و هم عاشق رت باتلر. (اینجا را بخوانید و اگر فیلم را ندیده اید پیشنهاد می کنم ببینید.)

عاشقی چگونه است؟

1- وقتی عاشق بشوی، «گیر» می شوی؛ گیر و درگیر؛ درگیری ذهنی. انگار مغزت با یک چیزی وصل شده به معشوق و نمی تواند خودش را رها کند.

2- فاصله با معشوق با فشار خون، رنگ چهره و ضربان قلب رابطه دارد. به معشوق که نزدیک شوی فشارت می افتد و رنگت می پرد. اما وقتی او را ببینی سرخ می شوی و قلب با صدایش آبرویت را می برد.

3- عشق باعث می شود دقایق برایت مهم شوند. ساعتت را نگاه می  کنی. همه اش منتظری اما بیشتر وقتها خودت هم نمی دانی منتظر چه.

4- همیشه دوست داری در چشم معشوق خوب و زیبا و کامل به نظر بیایی. در انتخاب لباس دقت می کنی؛ آرایش می کنی؛ در آینه نگاه می کنی. دوست داری آنقدر جذاب باشی که او هم «ببیندت».

5- بر اساس موارد قبلی نتیجه می گیریم که مواد لازم برای عاشق شدن عبارتند از:
- دیوانگی به مقدار کافی
- هوای بهاری برای اینکه بتوانی ساعت ها قدم بزنی
- یک پنجره برای اینکه وقتی می روی توی فکر پشت آن بایستی و بیرون را نگاه کنی
- کسی که اینقدر متفاوت باشد که بتواند برای مدتی ذهنت را درگیر کند
- ساعت
- آینه
- کرم پودر برای اینکه سرخی صورتت را بپوشانی

عشق با ازدواج چه نسبتی دارد؟

1- هر عشقی برای ازدواج مناسب نیست. برای اینکه همه عشق ها برای تمام لحظات زندگی نیستند. بعضی وقتها تو فقط عاشق کسی هستی و برایت کافیست که هفته ای یکبار برایت اس ام اس بزند. اگر این یک هفته بشود ده روز آن سه روزش می شود برایت به سختی می گذرد اما اگر با او ازدواج کنی بقیه هفته هم برایت جهنم می شود. در هر رابطه ای بهتر است اول بفهمیم که می خواهیم چه درصدی از زمان زندگیمان را با کسی که عاشقش هستیم بگذرانیم. وقتی این نسبت از 50 درصد گذشت تازه می شود به ازدواج فکر کرد!

2- ازدواج بزرگترین آفت عشق است. بعد از ازدواج خیلی باید مواظب عشق باشی و گرنه می میرد. با چیزهای ساده ای مثل خستگی، کم خوابی، نداشتن خلوت و حریم خصوصی کافی، نپرداختن به علایق شخصی، نداشتن ارتباط با دوستان و هر چیز دیگری که تعادل زندگی قبلیت را به هم بزند. با ازدواج عشق خیلی شکننده می شود. باید مواظبش بود.

3- وقتی عاشق می شویم چشممان برای دیدن عیب های طرف مقابلمان کور می شود اما وقتی با او ازدواج می کنیم هر روز با یک نقطه ضعف جدید در او مواجه می شویم؛ چیزی که قبلا نمی دانستیم. برای نگه داشتن عشق باید هر روز به خودمان یادآوری کنیم که این شخص همانی است که من چند وقت پیش عاشقش شدم. او تغییری نکرده است. باید سعی کنید که او را بپذیرید؛ با همه خوبیهایش و با همه ضعف هایش.

4- در زندگی مشترک حتما مشکلاتی پیش می آید اما مقصر دانستن همسر در بروز این مشکلات عشق را از بین می برد.

5- همیشه در مورد بچه های یکی دو ساله که خیلی دوستشان داریم کلمه «عشق» را به کار می بریم. این مساله به این علت است که بچه هر روزش با روز قبل متفاوت است و هر روز با چیز جدیدی آدم را شگفت زده می کند. برای اینکه عشق را در زندگی مشترک حفظ کنی همیشه باید دستت پر باشد و چیزی برای رو کردن داشته باشی. باید طرف مقابلت را شگفت زده کنی.

6- بعد از ازدواج حتما باید دو طرف انتظاراتشان را از هم مشخص  و برای برآوردن توقعات طرف مقابل تلاش کنند. عشق به هیچ وجه برای زندگی کافی نیست.

7-...


۶ نظر:

  1. به نظرم این روایت نامعتبرت نیاز به نتیجه گیری داره ..شایدم من اینجوری حس میکنم ...در هر حال من نتونستم نتیجه ای بگیرم...اما روایت نامعتبرت از روایت معتبر مستور واقع گرایانه تر بود ...اگرچه مال اون شاعرانه تر و خیال انگیز تر...

    پاسخحذف
  2. من خودم هنوز نتیجه ای نگرفتم. یعنی هنوز تموم نشده. می خواستم بعد از یک عمری بفهمم این عشق چیه. چیزهایی که می دونستم رو نوشتم. شاید بعدا چیزهای بیشتری بفهمم.

    پاسخحذف
  3. پس اگه چیز دیگه ای هم دستگیرت شد ما رو در جریان بذار:)

    پاسخحذف
  4. چشم. ولی حتما اون لینکی که گذاشتم رو بخون.

    پاسخحذف
  5. بیشترش مزخرف بود ، با عرض پوزش

    پاسخحذف