۱۳۹۱ دی ۲۸, پنجشنبه

تواناییهای کِشی

1- وقتی رها به دنیا آمد، با خودم فکر می کردم که من قبلا وقتم را چگونه می گذراندم. با حجم کاری که او ایجاد می کرد فکر کردم که قبلا چقدر زندگیم حوصله سر بر بوده. کمی که گذشت یادم آمد که قبلا هم با همان حجم کار همیشه وقت کم می آورده ام.

2- وقتی در عرض یکی دو ماه در سه مصاحبه دکترا شرکت کردم و به خاطر نداشتن مقاله رد شدم تصمیم گرفتم یک مقاله بنویسم که سال بعد شانس بیشتری داشته باشم. مقاله اول واقعا سخت بود. نمی دانستم باید از کجا شروع کنم و چه بنویسم. خیلی طول کشید تا مقاله نوشتن را یاد بگیرم. با این حال باز هم برایم کار آسانی نبود. وقتی شروع کردم به نوشتن گزارش برای کریستین، ترجیح می دادم که به انگلیسی بنویسم. بعد از یکی دو تا فکر کردم که بالاخره باید یاد بگیرم فرانسه نوشتن را. حالا همه گزارشهایم را به فرانسه می نویسم. البته با کمک مترجم گوگل و یک سایت دیگر که متن را از نظر دستور زبان بررسی می کند. چند روز پیش که ایمیل زدند که یک مقاله بنویسم برای مجله، وقتی کسی که ایمیل زده بود گفت تا اول بهمن مقاله را می خواهند می خواستم بگویم با این حجم کاری که خودم دارم نمی توانم. بعد فکر کردم که از همسر کمک می گیرم. اما نگفتم و نگرفتم. هنوز دو روز تا پایان مهلتم مانده و من مقاله ام را تمام کرده ام. فکر کنم اگر یک مدتی به زبان چینی مطلب بنویسم، نوشتن فرانسه بشود برایم مثل آب خوردن.

3- وقتی ایران بودم هیچ وقت روی تلفن کسی پیغام نمی گذاشتم. برایم کار سختی بود. اینجا که آمدیم برای اجاره خانه در استراسبورگ مجبور شدم بارها پیغام بگذارم. هیچ کدام از آگهی دهنده ها تلفنشان را جواب نمی دادند. چند وقت پیش روی تلفن یک ایرانی پیغام گذاشتم. وقتی قطع کردم تعجب کردم از اینکه توانستم اینقدر باکلاس حرف بزنم!

4- فکر کنم تواناییهای آدم از جنس کِش باشد. هر چه بیشتر بکِشی بیشتر کِش می آید. پس تا می توانی بکِش.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر